Web Analytics Made Easy - Statcounter
به نقل از «خبرآنلاین»
2024-04-29@08:32:17 GMT

کیومرث پوراحمد و قتل های زنجیره ای 

تاریخ انتشار: ۲۰ فروردین ۱۴۰۲ | کد خبر: ۳۷۴۸۸۲۲۶

کیومرث پوراحمد و قتل های زنجیره ای 

تفسیری احمقانه و پیش پا افتاده و مبتذل از همه چیز و همه کس طرح می کنیم و بعد از آن که جهان را به قد و قامت کوتوله خود درآوردیم آن وقت به تفسیر و تعبیرش می نشینیم و حکم صادر می کنیم. دیگر این قدر همه چیز قابل پیش بینی است که هیچ اتفاقی هم تو را متعجب نمی کند و یا حتی انگیزه نمی دهد تا دو خط بنویسی و یا دو کلمه اظهار نظر کنی.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

پیشاپیش معلوم است فلان روزنامه عصبانی چه تیتری می زند، بهمان دوزاری نگار چه گزارشی ارائه می کند و...الخ.

درباره زنده یاد کیومرث پوراحمد هم این سناریو تکرار شد. کسی خیلی حواسش به سازنده قصه های مجید و به خاطر هانیه و شب یلدا نبود. هرکسی از ظن خود یار او شده بود. البته این وسط تعداد کسانی که می خواستند در پناه جسد آن قد و قامت بلند، مرده خوری کنند و جبن ذاتی شان باعث می شد جرئت نکنند حرفشان را صریح بزنند و سعی داشتند از پوراحمد یک برانداز تمام عیار بسازند بیشتر از بقیه بود. آن ها هم درست مثل کسانی که آن طرف قضیه ایستاده بودند و در مقام قسیم جنت و نار تکلیف پوراحمد را در آن دنیا هم مشخص می کردند حال بهم زن بودند. دو گروه کین توز و عبوس که سودای نابودی این سرزمین را دارند. یکی در هیئت مدافع ارزش ها و دین مداری و آن دیگری در لباس دفاع از آزادی و نجات ایران.

اما فارغ از این دعواهای همیشگی و هیاهو بر سر هیچ،‌کیومرث پوراحمد هنرمند درجه یکی بود که با فرونشستن این غبارها حد و اندازه اش مشخص خواهد شد. خدا رحمت کند مرتضی آوینی را که هنگام پخش قصه های مجید آن قدر سر ذوق آمده بود که تیتر زد:‌ایران دوستت دارم. هنوز لبخندی را که کیومرث پوراحمد بر لب داشت و با دسته گلی بزرگ به دیدن آقای آوینی آمده بود از خاطر نمی برم. ما در طبقه پایین مجله سوره،مجله شعر را در می آوردیم. کیومرث پوراحمد به اشتباه در مجله شعر را زده بود. آدرس درست را به او دادم. بعد از آن هم بارها و بارها او را دیدم. در مجالس و محافل مختلف اما پر رنگ ترین تصویری که از او در خاطرم مانده است همان لبخند است و دسته گلی بزرگ که برای قدرشناسی از یک آدم حسابی آورده بود. خدایش بیامرزاد و او را غریق رحمت واسعه خویش گرداناد! از روزی که کیومرث پوراحمد به رحمت خدا رفته است تا به امروز که سالگرد شهادت سیدمرتضی آوینی است چند نکته به ذهنم رسیده است که سعی می کنم آن ها را به اختصار در این جا بنویسم:

۱-فکر می کنم همین الان هم که من دارم این کلمات را تایپ می کنم عده ای سرخورده و پریشان پای یک لوله که ضخامتش تحمل یک قامت بلند و یک طناب را داشته باشد نشسته اند. شاید هم مشغول نوشتن چیزهایی برای خانواده اند. شاید رسیده اند به صفحه هشتم. شاید دارند آخرین چیزهایی را که در زندگی دوست داشته اند در ذهنشان مرور می کنند. نمی دانم. اما این خیال لعنتی دست از سرم برنمی دارد که عده ای در موقعیت مشابه همین چند روز پیش کیومرث پوراحمد قرار دارند. ممکن است به جای انزلی رفته باشند جای دیگری. یا اصلا جایی نرفته باشند و از غیبت خانواده استفاده کرده اند برای این که کلک خودشان را بکنند. شاید اصلا خانواده ای در کار نیست و در تنهایی دست به کار شده اند. نمی دانم اما یک جورهایی حدس می زنم این اتفاق ها در حال رخ دادن است. اگر عزیزی دارید که فکر می کنید باید صرفا به حرف هایش گوش بدهید حتما این کار را بکنید. حتی اگر حوصله شنیدن حرف هایش را ندارید. می گویند آزاده نامداری قبل از آن که دست به کار شود به یکی دو تن از دوستانش پیام داده بود که اگر می شود همدیگر را ببینیم و کمی حرف بزنیم و دوستان هم پاسخ داده بودند انشاءالله بعد از پایان تعطیلات. شاید اگر کسی از دوستان فقط با او حرف می زد کار به این جاها نمی کشید.اگر کاره ای هستید با دیگران به تندی و تلخی برخورد نکنید. چه می دانید؟ شاید طرف مقابلتان قد و قامتش بلند باشد و به قیافه اش اصلا دل نازکی نیاید اما قلبش به اندازه قلب یک کودک باشد. حساس و زودرنج. زلال و پر از عاطفه. شاید همین که به او بگویید این فیلمنامه ات به درد نمی خورد برود توی این فکر که یک جورهایی به زندگی اش خاتمه دهد. نمی دانم ولی شمارا به خدا امید کسی را ناامید نکنید. من معلم اخلاق نیستم و این حرف ها هم به من نمی آید اما این روزها، روزهای خوبی نیستند. کمی مهر و مدارا می تواند خیلی از زندگی ها را نجات دهد.

۲-منتقدان محترم! کمی انصاف هم بد نیست. اول از همه خودم را عرض می کنم. به گمانم سر فیلم آخر مرحوم پوراحمد خیلی لحن خوبی نداشتم. نمی دانم چه می شود که ناگهان از یاد می بریم همین کسی که داریم به فیلمش می خندیم چه قدر پیش از این ها خاطرات خوبی برایمان ساخته بود.وسط فیلم به تمسخر دست می زنیم و یا ناجوانمردانه صداهای ناهنجاری از خودمان در می آوریم تا اعتراضمان را مثلا نسبت به فیلم نشان دهیم اما نمی دانیم آن فیلمساز هم آدم است و شب قرار است برود خانه شان و با همسر و بچه اش بنشیند سر یک سفره. نمی دانیم که ممکن است فیلمساز مغضوب ما به یاد بیاورد تشویق های سالیان پیش را و دلش تنگ شود برای آن روزها و بغض کند و نصفه شبی بغضش بترکد و پتو به دندان بگیرد تا کسی صدایش را نشنود.

۳-دیده ام کسانی نوشته اند پوراحمد را به قتل رسانده اند و این هم یک سری از قتل های زنجیره ای است. من این چیزها را نمی دانم اما خوب می دانم قتل های زنجیره ای فقط به دست سعید امامی و اعوان و انصار او صورت نمی گیرد. ما هم گاهی کم از قاتلان زنجیره ای نداریم. همین مایی که در جشنواره پیشین سلاخی اش کردیم. گفت در جشنواره شرکت نمی کند. این را گفت تا به ما نشان بدهد داغدار است. تا نشان بدهد مردم برایش مهمند. اما ما به جای همدردی با او مسخره اش کردیم. فحشش دادیم و به او گفتیم:برو سفارشی ساز! او را متهم کردیم که همیشه با حکومت بوده. یا با صدا و سیما همکاری کرده یا با نهادهای امنیتی. همین مایی که پس از مرگش فیلم مصاحبه اش را پخش کردیم تا اثبات کنیم او برای ساختن قصه های مجید ریالی از صدا و سیما پولی نگرفته. بله. ما مردمان بی رحمی هستیم و پایش بیفتد از قاتلان زنجیره ای هم بدتر.

۴-می خواهید فحش بدهید به نظام؟ خب بدهید چه کار به پوراحمد دارید؟ معترض بود؟ معلوم است که بود. اصلا هنرمند ذاتا معترض است و کار هنری یک جور اعتراض به وضع موجود. اما چرا همه شان و منزلتش را در همان چهارتا بد و بیراهی که به بانیان وضع موجود داده خلاصه می کنید؟ یعنی پوراحمد فقط همین بود؟ آن همه هوش و طنز و خلاقیت و جسارت را فراموش کنیم و بچسبیم به همان چهارتا بد و بیراه؟ برفرض که با شما همراه شدیم و چنین کردیم آن وقت اگر آب و هوای سیاسی اقتضا کرد که بگویید پوراحمد همان فیلمساز سفارشی سازی بود که با صدا و سیما و نیروهای امنیتی و مرتضی آوینی و حبیب احمدزاده رفیق بود چه خاکی باید توی سرمان بریزیم؟

۵-دوستان شبه روشنفکر! عزیزان سوپر حزب اللهی! طرفداران حاکمیت یک دست! مدعیان براندازی! کیومرث پوراحمد قبل از هرچیزی که شما در پی اثبات آنید آدم بود. می فهمید؟ آدم بود. و چون آدم بود و مثل شما در یک قالب تنگ از پیش تعیین شده و تعریف شده نمی گنجید هم مرتضی و ما را ساخت و هم شب یلدا را. هم سید محمد خاتمی را به شدت دوست داشت و هم گاهی حرف های تندی می زد که هیچ اصلاح طلبی جرئت بر زبان آوردنش را نداشت. هم فیلم جنگی ساخت و هم عاشقانه. چرا؟ چون آدم بود. چیزی که فهمش برای شما خیلی سخت است. آدم هایی مثل او در این سرزمین کم نیستند. آدم هایی که علی رغم انتقادات رادیکالی که به وضع موجود دارند هم چنان سرزمینشان را دوست دارند. آدم هایی سلامت. شریف. زلال. هنر فهم و هنرمند. شما می توانید آن ها را دوست نداشته باشید. ایرادی هم ندارد. آن ها نیازی به محبت شما و امثال شما ندارند. اما لطفا از سر راهشان کنار بروید. بگذارید آن ها نفس بکشند. فقط همین.

5757

کد خبر 1752072

منبع: خبرآنلاین

کلیدواژه: کیومرث پوراحمد سینمای ایران کیومرث پوراحمد زنجیره ای حرف ها

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.khabaronline.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «خبرآنلاین» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۷۴۸۸۲۲۶ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

ادعای دختر پوراحمد درباره مرگ پدرش: نرفته بود که خودکشی کند | می‌دانست چه بلایی می‌خواهد سرش بیاید

دختر کیومرث پوراحمد در مورد روز حادثه می‌گوید: «پدرم اکثرا هر چند وقت یک بار از شخصی که در شمال می‌شناخت ویلا اجاره می‌کرد و به شمال می‌رفت، چون می‌خواست بنویسد و خلوت کند. معمولا هم تنها به آنجا می‌رفت؛ یعنی اولین‌بار نبود که تنها به شمال رفته بود. قرار بود به تهران برگردد، چون قرار‌های مختلف داشت، اما ناگهان آن اتفاق افتاد؛ روز حادثه صاحب ویلا به آنجا رفت و با آن صحنه روبه‌رو شد و به پلیس اطلاع داد. همه خانواده هر کدام به نوع خودمان بر این موضوع تاکید داریم که پدرمان شمال نرفت که خودش را بکشد.»

به گزارش اعتماد، همان موقع که پدرم شمال بود با او صحبت کردم و او به من گفت می‌خواهد به تهران برود تا بخشی از موزیک‌ها و مونتاژ فیلم «پرونده باز است» را تغییر دهد. قرار‌های مختلف داشت. به این موضوع نیز در یک استوری که مصادف با چهلم پدرم می‌شد، اشاره کردم و از تلفن‌ها و پیام‌هایی که مربوط به همین قرار‌های کاری می‌شد، مطلبی نوشتم. یعنی پدرم برای آینده برنامه داشت حتی قرار بود به زاهدان برود و خواهرش را ببیند. قبل از حادثه با خواهرش و شوهرخواهرش صحبت کرده بود و قرار بود به زاهدان سفر کند. خلاصه هزار برنامه داشت و با چندین نفر قرار کاری گذاشته بود.

کتاب‌هایش در مرحله چاپ بود و قرار بود نشریه مهری که داخل لندن است کتاب‌های او را به چاپ برساند، اما ناشر نشریه مهری آدم فرصت‌طلبی بود و ما نمی‌دانیم پدرم با این آقا قرارداد داشته یا نداشته؟ وکیلی که در ایران می‌شناختیم، توانست پیگیر این موضوع باشد. به هر حال پدرم باید در چاپ این کتاب‌ها سهیم بوده باشد، اما خب دست کسی به ناشر داخل لندن نمی‌رسد، چون ایران نیست.

حتی ما تلفنی با آن ناشر صحبت کردیم و قرار بود قرارداد‌ها را برای‌مان ارسال کند، اما تا الان هیچی برای ما ارسال نکرده است. غیر از یک کتاب که به چاپ رسید و پدرم آن را در سفری که داشت برای من آورد، گفته بود کتاب‌های دیگر هم برای چاپ دارد، اما کتاب‌ها تمام نشد و مرحله نهایی را رد نکرده بود. پدرم وسواس شدیدی به تمام کارهایش داشت. در هر صورت می‌خواهم این را بگویم که پدرم کلی پروژه داشت که می‌خواست آن‌ها را به اتمام برساند. فیلم آخر او یعنی «پرونده باز است»، هم فیلم پدرم هست و هم نیست، چون تهیه‌کننده برخی سکانس‌ها را حذف کرد و تغییر داد.»

دختر کیومرث پوراحمد در مورد ادعای عمه خود در فضای مجازی مبنی بر قتل پدرش نیز می‌گوید: «عمه‌ام هر چه نوشته درست است، اما در مورد رسیدگی به پرونده و جزییات پرونده فعلا اصلا صحبت نخواهیم کرد تا زمان مناسب آن فرا برسد، اما این را بگویم که پدرم می‌دانست چه بلایی می‌خواهد سرش بیاید، ولی اینکه خودش را کشته باشد به هیچ‌وجه درست نیست.»

دیگر خبرها

  • وزیر ورزش و جوانان مهمان ویژه فینال فوتسال جام ملت‌های آسیا
  • روایت کیومرث پوراحمد از کشتن خودش
  • ادعای دختر پوراحمد درباره مرگ پدرش: نرفته بود که خودکشی کند | می‌دانست چه بلایی می‌خواهد سرش بیاید
  • دختر کیومرث پوراحمد: پدرم خودکشی نکرد
  • دختر کیومرث پوراحمد: پدرم خودکشی نکرده است
  • اظهارات جنجالی دختر کیومرث پوراحمد: پدرم خودکشی نکرد! / پرونده باز است
  • دختر کیومرث پوراحمد: پدرم نرفته بود شمال که خودکشی کند/او برای برگشت از سفر، چندین قرار کاری گذاشته بود و قول داده بود برای دیدن خواهرش به زاهدان برود
  • ادعای دختر کیومرث پوراحمد: پدرم نرفته بود شمال که خودکشی کند
  • ادعای دختر کیومرث پوراحمد: پدرم خودش را نکشت
  • ادعای دختر کیومرث پوراحمد: «پدرم خودش را نکشت ، می‌دانست چه بلایی می‌خواهد سرش بیاید»